درود بر پارسی زبانان
جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر .«امام خمینی (ره)»

 

خط میخی

 به آن دسته از خطوط (دبیره‌ها) گفته می‌شود که نمادهایی شبیه میخ دارند. خطوط میخی متفاوتی وجود دارند که برای نوشتن زبانهای مختلفی به کار می‌روند. از گونه‌های مختلف خط میخی می‌توان به میخی سومری، اکدی، ایلامی، اوگاریتی اشاره کرد و همچنین خط میخی هخامنشی که برای نوشتن فارسی باستانی بکار می‌رفته است. تمام خطوط میخی که تا کنون رمزگشایی شده‌اند از چپ به راست نوشته می‌شوند. این خط که برخی معتقدند مبنایی اندیشه‌نگاشتی دارد، در همه کشورهای آسیای غربی بکار می‌رفته است. پژوهشگران، سومریان را ابداع کننده ی خط میخی می‌دانند.

خط میخی هخامنشی

خط میخی هخامنشی به احتمال زیاد توسط داریوش بزرگ ایجاد شده است. این نوع خط میخی که متشکل از 36 علامت است. آخرین نوع خط میخی‌است که ابداع شده است (در سده‌ ی ششم پیش از میلاد). این خط برای نوشتن کتیبه‌های هخامنشی به کار رفته است. خط میخی هخامنشی خطی نیمه الفبایی نیمه هجایی است به علاوه ی ۸ اندیشه‌نگاشت که برای لغات پر استفاده مثل شاه، کشور و اهورامزدا به کار می‌روند. این خط از ساده‌ترین خطوط میخی است. تنها خط میخی اوگاریتی است که از آن ساده تر است و صد در صد الفبایی است. این خط همکنون در استاندارد یونیکد (۴٫۱) پذیرفته شده و بازه‌ای به آن اختصاص داده شده است.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 31 مرداد 1390برچسب:, :: 19:44 :: توسط : The M.F

 

به تاریخ وطن بنگر به آن آداب و آن فرهنگ                

به آن شاه جهان دیده به آن دنیای رویایی

 

چو فتح مصر و بابل ها ، به جنگ شرق و غربی ها         

ولی هیچ شهر آبادی نرفته سوی ویرانی

 

بود کوروش ذولقرنین ، بود محبوب در هر دل               

اگر با چشم دل بینی ، شوی سرباز ایرانی

 

نکرد توهین به هیچ دینی ، نکرد اجبار هیچ رسمی                 

نساختش او به هیچ عنوان مکانی را به اجباری

 

نِبِشت منشور معروفش ، بداد حق را به حقدارش           

با تمام قدرت و زورش بماند همواره مزدایی

شعر از رضا اصانلو


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 مرداد 1390برچسب:, :: 19:43 :: توسط : The M.F

 

شاید باور این مطلب سخت باشد كه نام خودروی ژاپنی مزدا بر گرفته از نام اهورا مزدا می باشد اما برای حصول اطمینان به نشانی کمپانی مزدا که در پایین درج شده بروید . در سمت راست صفحه ای که باز می شود شرکت مزدا دلیل نام گذاری خود را توضیح داده است.

خود ببینید و بخوانید.

 

link : http://www.mazda.com/profile/vision

 

متن انگلیسی زیر عین متن مندرج در سایت مزداست:

 

The company’s name, “Mazda,” derives from Ahura Mazda, a god of the earliest civilizations in West Asia. We have interpreted Ahura Mazda, the god of wisdom, intelligence and harmony, as the symbol of the origin of both Eastern and Western civilizations, and also as a symbol of automobile culture. It incorporates a desire to achieve world peace and the development of the automobile manufacturing industry. It also derives from the name of our founder, Jujiro Matsuda.

 

معنی با استفاده از مترجم گوگل :

نام شرکت “مزدا” ، مشتق شده از اهورا مزدا ، خدای اولین تمدن ها در غرب آسیا است. در حال حاضر تفسیر اهورا مزدا ، خدای عقل ، هوش و هماهنگی ، به عنوان نمادی از منشاء هر دو تمدن شرقی و غربی ، و نیز به عنوان نمادی از فرهنگ خودرو. این تکنولوژی از تمایل به دستیابی به صلح جهانی و توسعه صنعت خودروسازی انجام شد. همچنین از نام موسس ما ، Jujiro Matsuda مشتق شده.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 مرداد 1390برچسب:, :: 19:43 :: توسط : The M.F

 

کوروش پس از تاسیس یک حکومت بزرگ، شامل ممالک متمدن و نیرومند شرق نزدیک و میانه، و تامین حیثیت و افتخاری بزرگ برای خود و اعقاب خویش، در سال 520 قبل از میلاد پس از 70 سال عمر در کمال عزت و نیکنامی درگذشت. تقریبا" تمام مورخان و سیاحان و خاورشناسان از این مرد به نیکی یاد کرده اند.

هرودوت کوروش را پدری مهربان و رئوف می داند که برای رفاه مردم کار می کرد. وی می نویسد : "کوروش پادشاهی بود ساده، جفا کش، بسیار عالی همت، شجاع و در فنون جنگ ماهر، که ایالت کوچک فارس را یک مملکت بزرگ نمود. مهربان بود و با رعایا سلکوک مشفقانه و پدرانه می نمود. بخشنده، خوشمزاج و مودب بود و از حالت رعیت آگاهی داشت."

در جایی دیگر او را آقای تمام آسیا می خواند و می نویسد : "هنگام پادشاهی کوروش و کمبوجیه قانونی راجع به باج و مالیات وضع نگردیده بود، بلکه مردمان هدایا می آوردند. تحمیل باج و مالیات در زمان داریوش معمول گردید، لذا پارسیان می گفتند که داریوش تاجر، کمبوجیه آقا و کوروش پدر بود. اولین را به آن جهت که سود طلب بود، دومین را چون سختگیر و با نخوت بود و سومین (کوروش) را به واسطه اینکه ملایم و رئوف بود و همیشه خیر و خوبی ملت را هدف قرار می داد، پدر می خواندند."

گزنفون می نویسد : "او سطوت و رعب خود را در تمام روی زمین انتشار داد، بطوری که همه را مات و مبهوت ساخت. حتی یکنفر هم جرات نداشت که از حکم او سرپیچی کند و نیز توانست دل مردمان را طوری برخود کند که همه میخواستند جز اراده او، کسی بر آنها حکومت نکند."

همین مورخ در مطلبی دیگر می آورد که : "کوروش خوش قیافه، خوش اندام، جوینده دانش، بلند همت، با محبت و رحیم بود. شداید و رنج ها را متحمل می شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند ... کوروش دوست عالم انسانیت و طالب حکمت و قوی الاراده، راست و درست بود ... باید اذعان نمود که کوروش تنها یک فاتح چیره دست نبود، بلکه رهبری خردمند و واقع بین بود و برای ملت خود پدری مهربان و گرانمایه به شمار می رفت."

ریچار فرای معتقد است که : "یک صفت دوران حکومت کوروش همانا اشتیاق به فراخوی ها و سنت های مردم فرودست و فرمانبر شاهنشاهی و سپاسداری دین و رسم های ایشان و میل به آفریدن یک شاهنشاهی آمیخته و بی تعصب بود. صفت دیگرش ادامه سازمانها و سنت های شاهان گذشته یعنی مادها بود. با این تفاوت که فقط کوروش جانشین استیاک گشته بود. چرا که بیگانگان شاهنشاهی هخامنشیان را همان شاهنشاهی مادی و پارسی می دانستند."

همچنین خاورشناسان بسیار دیگری راجع به کوروش نظر داده اند که بیان همه آنها خارج از حوصله این مطلب است. در اینجا به یک نکته مهم می پردازیم و آن اینکه مولانا ابولکلام آزاد، ضمن تفسیر چند آیه از سوره کهف معتقد است که ذولقرنین در آیات قرآنی اشاره به همان کوروش هخامنشی است.

نکته جالب دیگر آنکه در آرامگاه کوروش کبیر این عبارت نوشته شده است : "ای انسان هر که باشی و از هر کجا که بیایی، زیرا که می دانم خواهی آمد، من کوروش هستم که برای پارسیان این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین مشتی خاک که تن من را می پوشاند رشک مبر

پلوتارک از دیگر مورخین در این باره می نویسد که : "اسکندر پس از حمله و خواندن این جملات بسیار متاثر شد و چون دید که درب آرامگاه کوروش را گشوده اند و تمام اشیاء گرانبهایی را که با او دفن شده است ربوده اند، دستور داد تا مرتکب را بکشند."


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 مرداد 1390برچسب:, :: 19:42 :: توسط : The M.F

 

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است . (اشو زرتشت)

مطالب و موارد زیر از پایه های هر دینی می باشد که اگر کسی هر یک از این موارد را نپذیرد نمی تواند ادعا کند که دینی الهی دارد.

1- ایمان به خدای یگانه و دوری از شرک و بت پرستی .

2- ایمان به معاد و سرای آخرت و پاداش و جزای عادلانه ی انسان ها در آن سرا .

3- اعتقاد به عادلانه بودن نظام هستی .

4- ایمان به فرستادگان الهی و راهنمایان دین .

5- عبادت و بندگی خداوند با انجام فرایض دینی .

6- کسب مکارم اخلاقی مانند : تقوا ، عفاف ، صداقت ، کرامت نفس .

7- دوری از رذایل و زشتی های اخلاقی مانند : ظلم ، نفاق ، دروغ و ریا .

8- برپایی نظام اجتماعی بر اساس عدل .

هیچ پیامبری نیامده است مگر این که بر این محور ها تکیه کرده و مردم را به این امور فراخوانده است . به همین جهت است که می گوییم محتوی اصلی دعوت پیامبران یکسان بوده است و همه ی آن ها آورنده ی یک دین از جانب خدایی یگانه بوده اند .

اگر از نظر شما حتی یکی از موارد فوق در دینی نباشد یا باید در الهی بودن آن شک کردن و یا به احتمال زیاد آن قسمت تحریف شده باشد .


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 مرداد 1390برچسب:, :: 19:41 :: توسط : The M.F

 

سرودهای اوستایی، به ویژه یشت‌های كهن، حاوی ستایش‌های بسیاری درباره‌ی "اسب" (هندواروپایی: ek'uo*، اوستایی: aspa، پارسی باستان: asa/aspa، پارسی میانه: اسپ) هستند. اسبان تندرو از جمله‌ی بیش‌ترین عطایای خواستار شده‌ای بودند كه Ashi، ایزدبانوی نبك‌بختی، می‌بخشید (یشت 17/12). خود ایزدان نیز دارای اسبانی زیبا بودند: "چهار تیزپای (اسب) تك‌رنگ، سپید، جاودانه، پرورش یافته با خوراكی مینَوی، با سم‌های پیشین نعل شده با طلا و سم‌های پسین نعل شده با نقره" گردونه‌ی میترا را می‌كشیدند (یشت 10/125)؛ چهار اسب سپید نیز گردونه‌ی Sraosha (سروش) را می‌كشیدند (یسن 57/27 به بعد). ایزدِ سرور اسب‌ها، Durvaspa ="دارای اسبان درست" نام داشت، در حالی كه Verethraghna (ورثرغنه، بهرام) و Tishtriya (تیشتر)، ایزد به جنبش درآورنده‌ی ابرها، به شكل و هیأت اسبی به رنگ سرخ روشن نمایان می‌شدند (یشت 14/9؛ 8/18).

از اسب اصولاً برای كشیدن گردونه‌های جنگی استفاده می‌شد، اما كاربرد تدریجی آن به صورت یك جانور سواری در اوستا گواهی شده است، كه برپایه‌ی آن، برخی از پهلوانان به میدان‌های جنگ یا محل‌های قربانی كردن، "سوار بر اسب" وارد می‌شدند (مانند یشت 5/51؛ 10/11؛ یسن 11/2). اسب‌ها به درگاه ایزدان نیز قربانی و فدیه می‌شدند. آبان یشت از بسیاری از شاهان و پهلوانان ایرانی كه یك‌صد اسب، یك‌هزار گاو، و ده هزار گوسفند به پیشگاه Aredvi Sura Anahita قربانی می‌كردند و او را از برای بخشش‌هایی ویژه فرامی‌خواندند، یاد و تجلیل می‌كند. این گونه ذكرها به خوبی به ارزش اسب‌ها دلالت می‌كنند، و در واقع، یك قطعه‌ی اوستایی گزارش می‌دهد كه اسبی عالی (aghryo.temo) ارزشی معادل هشت گاو آبستن داشت.

جامعه‌ی ایرانی به چهار طبقه تقسیم می‌شد: دینیاران، كشاورزان، افزارمندان، و گردونه‌رانان (rathaeshtar، یعنی، جنگ‌جویان) (یسن 19/17). ظاهراً مردم اوستایی مسابقات ارابه‌رانی و اسب‌سواری اجرا می‌كردند، و میدان مسابقه را chareta می‌خواندند. مسافتی كه مردی سوار بر اسبی خوب در یك روز می‌پیمود، واحد طول مورد استفاده‌ی این مردم بود (یشت 5/4).

صفات و مشخصات یك اسب خوب چنین بود: تندی، تحمل و طاقت، و تیزبینی. از رنگ‌های اسب، رنگ سپید بیش‌تر پسندیده و ستوده بود، سپس خرمایی مایل به خاكستری (سمند)، سرخ قهوه‌ای، قهوه‌ای تیره، و سیاه. اوستا قواعد سخت و دقیقی را برای پرورش، تیمار، آموزش، و تغذیه‌ی اسب‌ها و پاییدن آن‌ها از آسیب و بیماری مقرر داشته بود (نگاه كنید به Duzd-sar-nizad Nask* چنان كه در دین‌كرد 8/24 به بعد خلاصه شده و Nikatum Nask، همان، 8/19، 40).


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 مرداد 1390برچسب:, :: 19:40 :: توسط : The M.F

 

مفسران جدید متون اوستای كهن مایل به كمینه ساختن وجود یا اهمیت آخرت شناسی در آن‌ها هستند. این پژوهش‌گران گاثاها را اصولاً متونی آیینی، و در روح و جوهره نزدیك و شبیه به سرودهای ودایی می‌دانند كه هدف پیشوای دینی از آفرینش آن‌ها، فراهم آوردن نیك‌بختی و حمایت [ایزدان] برای خود و جهان است. طرف‌دار چنین دیدگاهی، "هلموت هومباخ" (Helmut Humbach) است، هر چند وی اهمیت اندكی بدان بخشیده است (Die Gathas des Zarathustra, Heidelberg, 1959, I, p. 74)، و "ژان كلنز" (Jean Kellens) كه وجود آخرت شناسی خاصی را در بافت آیینی گاثاها پذیرفته است ("L'eschatologie mazdeenne ancienne" in S. Shaked and A. Netzer, eds., Irano-Judaica 3, 1994, pp. 49-53). با وجود این، دیگر پژوهش‌گران از سنت زرتشتی در بازیابی پیش‌آگاهی برخی از انگاره‌های اصلی آخرت شناسی در گاثاها، كه سپس‌تر توسعه یافته و جایگاهی مركزی را در دین زرتشتی به دست آورده است، پی روی می‌كنند. با وجود پیش‌رفت‌های كلان حاصل شده در فهم گاثاها، این متون هنوز بسیار پیچیده و مبهم‌اند و تفسیرهای گوناگون را برمی‌تابند.

در گاثاها اشاره‌ای وجود دارد به این آموزه كه فرد، به لحاظ آخرت شناختی، در برابر كردارهای خویش مسؤول و پاسخ‌گو است (یسن 31/14). انگاره‌هایی چون garo.demana، كه غالباً "خانه‌ی سرود" ترجمه شده (یسن 50/4، 51/15)، demana vanheush mananho "خانه‌ی منش نیك" (یسن 32/15)، یا anheush vahishta "بهترین هستی" (یسن 40/10، و با اطنابی توصیفی، 17-15) به نظر می‌رسد كه با پاداش دادن روح به جهت انجام دادن كارهای نیك مرتبط باشند. برعكس، "خانه‌ی دروغ" (druji demana)، جزایی است برای كردارهای بد (یسن 46/11، 49/11). این وضعیت دوزخی به صورت «زندگی دراز در تاریكی، خورش پلید، [و] بانگ دریغ» (یسن 31/20) توصیف می‌شود. در یسن 33/1 و 49/4 ممكن است اشاره‌ای وجود داشته باشد به كیفر اختصاص داده شده به كسانی كه كردارهای بدشان از كارهای نیك‌شان فزون‌تر است. انگاره‌های بهشت و دوزخ در گاثاها با عبارات "بهترین [هستی]" (یسن 44/2)، و "بدترین" (یسن 30/4) بیان می‌گردد. پل آخرت شناختی با اصطلاح chinvato peretu [= پل گزینش] (یسن 32/15، 33/1، 46/11)، و نیز شاید به وسیله‌ی "آتش" (یسن 31/9) دلالت می‌شود. قاعدتاً نمی‌توان با اطمینان گفت كه در گاثاها، آخرت شناسی با اصطلاحات اختصاصی یا عمومی داوری (قضایی) نموده و دریافته می‌شود. به نظر می‌رسد Sraosha ("اطاعت") ایزدی است كه به طور بسیار نزدیك و عمیقی با موضوع داوری و قضاوت در گاثاها مرتبط است.

یكی از اصطلاحات روشن آخرت شناختی در گاثاها Saoshyant، سودرسان آینده، است؛ اصطلاحی كه شاید در اصل برای خود زرتشت به كار رفته است (مانند یسن 46/3). هم‌چنین گاثاها به فلز گداخته (یسن 51/9، 33/1، 46/11) اشاره دارد كه، هر چند زمینه‌ی آن بسیار روشن نیست، اما می‌توان آن را در مفهومی كه پیرامون این انگاره در نوشتارهای پهلوی بسط و توسعه یافته است پذیرفت، كه برپایه‌ی آن، از یك داوری مكانیكی، كه به موجب آن مردم باید سراسر رودی از فلز گداخته را بپیمایند، نیكوكاران سالم و صحیح بیرون می‌آیند. واژه‌ی -yah نیز ممكن است به اصطلاحات آخرت شناختی در گاثاها متعلق باشد، كه، برپایه‌ی پیش‌نهاد "هرمان لومل" (Herman Lommel) می‌توان آن را "بحران، جدایی، خطر"، و در مفهوم حالتی آخرت شناختی، «اضطراب و نگرانی و دل‌واپسی [نسبت به فرجام حیات]» معنی كرد. این نكته كه آیا انگاره‌ی "رستاخیز" پیش‌تر در گاثاها شرح و بیان شده است، كاملاً روشن و آشكار نیست. اما لومل یسن‌های 30/7 و 34/14 را دلایل و نشانه‌های موجودیت این باور دانسته و در نظر گرفته است.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 مرداد 1390برچسب:, :: 19:40 :: توسط : The M.F

 

داریوش ، پسر ویشتاسپ ، ملقب به داریوش بزرگ یا داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی با کمک دیگر نجبای پارسی با کشتن گئومات مغ که به عنوان بردیا فرزند کوروش بزرگ بر تخت نشسته بود سلطنت را به خاندان هخامنشی بازگرداند. پس از آن به فرونشاندن شورشهای داخلی پرداخت. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود. از دیگر کارهای او حفر ترعه‌ای بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن طریق به دریای مدیترانه پیوند می‌داد. مقبره ی او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. شهرت او در غرب به خاطر وقوع نبرد ناموفق ایرانیان با یونانیان در مکانی به نام ماراتن، در زمان اوست. در کل او پادشاه بزرگ و عادلی بود.

وقایع زمان داریوش بزرگ

داریوش در طول 36 سال پادشاهی خود اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.

1- فرونشانی شورشیان داخلی و استحکام قدرت مرکزی: داریوش در طول 7 سال و 19 جنگ توانست شورشیان داخلی را فروبنشاند.از جمله شورشهای انجام گرفته می توان به شورش عیلام و شورش بابل اشاره نمود.

2- ساماندهی تشکیلات داخلی کشور: داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد مدتها بعد با اندک تغییری توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه ، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید.از جمله اقدامات داریوش در این زمینه می توان به ایجاد راه شاهی که سارد پایتخت لیدی را به شوش پایتخت هخامنشیان وصل می کرد، ضرب سکه دریک ، تقسیم قلمرو شاهنشاهی به قسمتهایی به نام ساتراپ و ... اشاره نمود.

3- لشگرکشی به سکستان: از جمله اقدامات داریوش لشگرکشی به سکستان بود که چندان توفیقی برای ایرانیان نداشت.

4- نبرد با یونانیان : نبرد با یونانیان در مواقعی به نفع سپاه ایران بود ولی در نبرد با دولت آتن در محلی به نام ماراتن سپاه ایران مجبور به عقب نشینی گردید.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 مرداد 1390برچسب:, :: 19:39 :: توسط : The M.F

 

کَمبوجیه ( کامبیز ) (درگذشت ۵۲۱ پ.م.) پسر بزرگ کوروش بزرگ هخامنشی بود که به نام‌های کمبوجیه دوم، کمبوزیه و کامبیز نیز معروف است.

طبق گفته هرودوت مادر وی کساندانه بوده است، اما کتزیاس نقل کرده که مادر وی امتیس نام داشته است. کمبوجیه پس از کوروش، پدرش، به سلطنت رسید. وی برادری به نام بردیا داشت.کمبوجیه قصد لشگرکشی به مصر را داشت،اما از بیم اینکه برادرش در غیاب او پادشاهی او را بدست آورد، بردیا را مخفیانه به قتل رساند.او به مصر لشگر کشید و این کشور را فتح کرد.به همین دلیل به وی در تاریخ لقب فاتح مصر را داده اند.در زمانیکه کمبوجیه در مصر حضور داشت خبر به سلطنت رسیدن برادرش بردیا را به وی دادند در حالیکه او بردیا را پیش از این کشته بود. اما شخصی که در ایران تاج پادشاهی را به سر گذاشته بود گئومات از تبار مادیان بود و خود را بردیا معرفی کرده بود. کمبوجیه در بازگشت از مصر به ایران فوت کرد. ولی برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه اطرافیان می‌‌دانند اما مسلم است که وی در مسیر بازگشت از مصر مرده است ولی دلیل آن تا کنون مکتوم باقی مانده است.

اما داریوش کبیر شاه بزرگ هخامنشی در باره ی مرگ کمبوجیه می گوید که بعد از خوردن شراب از زیادی عصبانیت با خنجری به خود ضربه زده و بر اثر همان ضربه از دنیا رفته است .


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1390برچسب:, :: 19:37 :: توسط : The M.F

از آموزش و پرورش كودكان در عصر هخامنشی نكات اندكی دانسته است. در دو سند ایلامی به دست آمده از تخت جمشید، پیش‌نویسی شده در بیست و سومین سال پادشاهی داریوش یكم (499 پ.م.)، از «پسرانی پارسی [كه] رونویسی كننده‌ی متون‌اند» یاد شده است؛ متن‌های مورد بحث، گزارش‌های ثبت شده‌ی تحویل گندم به 29 نفر و تحویل شراب به 16 نفر هستند. ممكن است كه این پسران، خط میخی پارسی را، كه احتمالاً تنها برای چند دبیر دانسته بود، فرا می‌گرفتند؛ چرا كه این خط بیش‌تر برای نگارش سنگ‌نبشته‌های حاكی از پیروزی و توفیق شاهانه مورد استفاده بود. حتا بزرگان و كارمندان بلندپایه‌ی پارسی، نانویسا بودند، و بدین سبب از دبیران بیگانه (به ویژه نویسنده به زبان آرامی) در بایگانی دولتی استفاده می‌شد.

منابع یونانی طرح و تصویری از آموزش و پرورش نمونه‌وار پارسی به دست می‌دهند. به نوشته‌ی هردوت (1/136)، پسران پارسی تا سن پنج سالگی مجاز نبودند كه به حضور پدرشان برسند و تا آن زمان، در میان زنان زندگی می‌كردند. از سن پنج تا بیست سالگی به آنان اسب‌سواری، تیراندازی، و راست‌گویی آموخته می‌شد. پارسیان دروغ‌گویی را بدترین گناهان می‌دانستند، در صورتی كه دلاوری و شجاعت در خدمت نظامی نشانه‌ی مردانگی و جوان‌مردی بود. "گزنفون" در Cyropaedia می‌نویسد كه پسران اشراف پارسی تا سن شانزده یا هفده سالگی در دربار سلطنتی پرورش می‌یافتند و سواركاری، تیراندازی، پرتاب نیزه، و شكارگری را تمرین می‌كردند. به آنان شیوه‌ی داوری، فرمان‌بری، بردباری، و خویشتن‌داری نیز آموخته می‌شد (1.2.2-12, 7.5.86, 8.6.10; cf. idem, Anabasis 1.9.2-6; Strabo, 15.3.18). صرف نظر از این رهنمودهای اخلاقی، به آشكارا، هدف آموزش و پرورش پارسی به بار آوردن سربازان كارآمد و شایسته بود. این استنتاج را سنگ‌نبشته‌ی آرامگاه داریوش یكم گواهی می‌كند: «ورزیده‌ام، هم با دست‌ها، هم با پاها؛ سواركارم، سواركار خوب؛ تیراندازم، تیرانداز خوب، هم پیاده، هم سواره؛ نیزه افكن‌ام، نیزه افكن خوب، هم پیاده، هم سواره» (DNb 40-45). در Alcibiades (منسوب به افلاتون، 1/23-120) چنین ذكر شده است كه شاه‌زادگان پارسی در سن چهارده سالگی به چهار آموزگار پارسی برجسته واگذار می‌شدند، به ترتیب به نام‌های "خردمندترین"، "دادگرترین"، "پارساترین"، "دلیرترین"، كه به آنان به ترتیب، پرستش خدایان، شیوه‌ی حكم‌رانی، خویشتن‌داری و دلیری را می‌آموختند. "پلوتارخ" (Artaxerxes 3.3) به دینیاری اشاره كرده است كه «دانش مغان» را به كورش كوچك آموزش داد.

درباره‌ی آموزش و پرورش در شهربانی‌های شرقی امپراتوری هخامنشی عملاً اطلاعاتی در دست نیست، اما مدارك و شواهد مربوط به بابل و مصر، كه نظام‌های سنتی آموزشی آن‌ها در زمان فرمان‌روایی پارسی نیز ادامه داشت، گسترده و فراوان است. در هر دو كشور، آموزش و پرورش رسمی محدود به پسران بود. در آموزشگاه‌های دبیری، خواندن و نوشتن، و نیز اندكی دستور زبان، ریاضیات و اخترشناسی آموخته می‌شد. در بابل عصر هخامنشی، باسوادی در میان جمعیت غیرایرانی آن رواج بسیاری داشت؛ دبیران بابلی پرشمار، و شامل پسران شبانان، ماهی‌گیران، بافندگان و مانند آن بودند.

از میان‌رودان متن‌های درسی بسیاری به جای مانده است. این آثار شامل واژه‌نامه‌های سومری- بابلی، الواحی با نشانه‌های میخی، و انبوهی از سرمشق‌ها و نمونه‌های كاربرد و تكالیف دستوری هستند. میزان باسوادی حتا در میان مستعمره‌نشینان نظامی هخامنشی در الفانتین مصر نیز بالاتر بود، و این موضوع را قراردادهایی به زبان آرامی كه آنان معمولاً با نام‌های خودشان امضا می‌كردند، گواهی می‌كند. داریوش یكم فرمان بازسازی آموزشگاه پزشكی در ساییس مصر را صادر كرده بود. با وجود این، چنین به نظر می‌رسد كه در میان مصریان، آموزش و پرورش به صورت امتیازی برای اشراف باقی مانده بود: "اوجاهوررسنه" (Ujahorresne)، یك شخصیت برجسته‌ی مصری، اظهار داشته است كه كودكان «افراد بی‌اهمیت» در میان دانشجویان این آموزشگاه پزشكی وجود نداشته‌اند.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1390برچسب:, :: 19:36 :: توسط : The M.F

درباره تارنما
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و درود فراوان. این تارنما صرفا برای یاد آوری گذشته ی گهر بار ایران اسلامی می باشد . تاریخ و تمدنی که باعث افتخار ایرانیان شده است . ایرانیانی که در عصر جاهلیت دنیا یگانه پرست بودند . این دلیلی بر نژاد پرستی و تعصبات نژادی نیست بلکه به عنوان هم میهن تاریخ کشورمان را تحسین می کنیم. در این تارنما هیچ گونه هدف سیاسی یا تبلیغی نداشته و نخواهیم داشت . هم چنین به این اعتقاد راسخیم که برای نشان دادن سربلندی ایران عزیز هیچ نیازی به زیر پا گذاشتن ادب و همچنین توهین به اقلیت ها ی قومی در سرتاسر دنیا به ویژه در ایران اسلامی نمی باشد . پس از دوستان گرامی درخواست می کنم اگر مواردی غیر از موارد ذکر شده را در این تارنما مشاهده نمودند ، به این جانب اطلاع دهند . چو ایران نباشد تن من مباد . The M.F
واپسین پست ها
نگارندگان
دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا تارنمای این جانب را را با عنوان کوروش کبیر «پیامبر الهی» به آدرس the-great-cyrus.mihanblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 2747
تعداد مطالب : 179
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1